همانطور که مفهوم #ریسک هم شامل فرصت ها و هم شامل تهدیدات است، بنابراین این اهمیت دارد که به یاد داشته باشید که تمامی ریسک ها از جنبه منفی برخوردار نمی باشند. این بدان معنی است که عدم قطعیت هایی هستند که مهم می باشند زیرا اگر رخ بدهند مانع دستیابی به اهداف می گردند (تهدیدات)، اما همچنین عدم قطعیت هایی هستند که وقوع آن ها به دستیابی به اهداف سازمان کمک می کنند (فرصت ها). این دلیل آن بوده که چرا مدیریت ریسک چنین بخش مهمی از مدیریت اثربخش می باشد:
از آنجایی که تمامی #کسب_و_کار ها در معرض ریسک قرار دارند، آن هایی موفق می باشند که به خوبی ریسک را مدیریت کنند (هیلسون Hillson ، 2009).
هدف کلی از فرایند ریسک، شناسایی ریسک ها و ایجاد توانایی برای مدیریت اثربخش آن ها می باشد. بنابر این #مدیریت_ریسک برای موفقیت کسب و کار ضروری می باشد. پیامد مدیریت صحیح ریسک ها در کسب و کار عبارت از کاهش تعداد تهدیداتی که مشکل ساز خواهند بود، و حداقل کردن اثر آن هایی که به وقوع می پیوندند، می باشد. همچنین منجر به در نظر گرفتن فعالانه فرصت های بیشتر و تبدیل شان به منافع مثبت برای کسب و کار، می شود. مدیریت ریسک اثربخش تهدیدات را به حداقل و فرصت ها را به حداکثر می رساند و دستیابی به اهداف کسب و کار را بهینه می سازد (هیلسون، 2009).
بررسی پژوهش های گوناگون در این حوزه منجر به شناسایی مزایای زیر برای مدیریت ریسک و مدیریت ریسک بنگاه گردیده است :
- مدیریت فعالانه ترکیب و ادغام
- کاهش تأثیر هرگونه اختلال در حسن نیت
- داشتن یک زنجیره تأمین با مدیریت عالی
- داشتن یک رتبه اعتباری خوب
- احتمال بیشتر دستیابی به اهداف
- گزارش تلفیقی از ریسک های مختلف در سطح هیئت مدیره
- بهبود درک ریسک های کلیدی و مفاهیم گسترده تر آن ها
- شناسایی و اشتراک گذاری ریسک های پیش روی کسب و کار
- تمرکز بیشتر مدیریت بر مسائلی که واقعاً مهم هستند
- تمرکز داخلی بیشتر بر انجام کارهای درست در راه درست
- توانایی پذیرش ریسک بیشتر برای پاداش بیشتر
- آگاهی بیشتر برای ریسک پذیری و تصمیم گیری
- حمایت از فرایند های تصمیم گیری و تمرکز توجه مدیران بر ایجاد اولویت ارزش ها
- بهینه سازی هزینه سرمایه و هزینه ریسک
- حفاظت از تصویر شرکت، اعتبار، و روابطش با ذینفعان
- حفاظت از شرکت در برابر اثرات نامطلوب بالقوه مسائل مقرراتی و سیستم های ارزیابی رسمی
- ارزیابی ریسک هایی که می توانند مزیت رقابتی شرکت را تهدید کنند، محافظت و افزایش ارزش سازمانی (بورقسی و گادنزی Borghesi, Gaudenzi ، 2013 ؛ آی آی اِی، 2009 ؛ کولیر، 2009).
- مدیران: زیرا این امر اساس تصمیم گیری برای رسیدن به الزامات عملیاتی و دستیابی به اهداف برنامه و پروژه را بهبود می بخشد.
- کارکنان پروژه: زیرا این امر کمک می کند که چیز هایی که در فرایند پروژه می توانند اشتباه باشند را شناسایی کرده و راه هایی برای رسیدگی اثربخش به آن ها را ارائه می دهد.
- کاربران نهایی: زیرا این امر کمک به راضی کردن نیاز ها و دستیابی به ارزش برای پول در بدست آوردن دارایی ها و قابلیت های عمده، می کند.
- تأمین کنندگان و پیمان کاران: زیرا یک رویکرد معقولانه به ریسک در پروژه منجر به برنامه ریزی بهتر و پیامد های بهتر برای فروشندگان همانند خریداران می شود.
- سرمایه داران: که باید اطمینان پیدا کنند که یک پاداش مالی متناسب با ریسک هایی که در بر گرفته اند به دست می آورند.
- بیمه گران: که نیازمند آسایش خاطری هستند که ریسک ها در پروژه قبل از تعیین مقدار لازم تأمین مالی برای ریسک های جرائم مالی، به طور محتاطانه مدیریت شوند (کوپر، گرِی، ریموند، و واکر Cooper, Grey, Raymond, & Walker ، 2005).
دیدگاه کاربران
0 دیدگاهشما هم دیدگاه خود را ارسال کنید